هر کس نظر خاطر با خوش منشی دارد


آری دل مشتاقان با جان کششی دارد

از طعنۀ بی حاصل بدخواه چه می خواهد


او عاقل و من عاشق هر کسی روشی دارد

گر تو بروی اما در پردۀ زهادی


این رند خراباتی هم پرورشی دارد

صراف وجود ما خون دل رز باشد


خود سنگ محک گوید هر زر که غشی دارد

ما ریخته خون رز در حلق و حسود ما


خون دل خود خورده هر کس خورشی دارد

گفته ست نزاری را ناگاه بسوزانم


من نیز رضا دادم گر یخ تبشی دارد